«ماه زیبای مه» در قرنطینهای پنجاه ساله در ایران
هر ده سال یک بار در فرانسه اقدامهایی با انگیزههای گوناگون در سالگرد و به یادبودِ جنبش ماه مهِ ۱۹۶۸ برگزار میشود. و هر بار که چنین سالگردهایی با تشدید حرکتهای اعتراضی و مطالباتی مصادف میشود رسانهها از امکان یا عدم امکانِ «یک مهِ ۶۸ دیگر» و «تکرار مهِ ۶۸» سخن میگویند. این موضوع در ماه مهِ امسال ( ۲۰۱۸) یعنی در پنجاهیمن سالگردِ جنبش ۶۸ ابعاد بسیار گستردهتری یافته است، زیرا نارضایتیها، مطالبات و مبارزههای گوناگون در برابر دولت امانوئل ماکرون، که یک سال پیش به ریاست جمهوری رسید، فضایی پرتنش و سرشار از بیم و امید در جامعهی فرانسه آفریده است.
اما انگیزه و هدفِ مقالهی حاضر نه بارتاب دادنِ اخبار این سالگرد در شرایط جاری در فرانسه، بلکه طرحِ این موضوع است که جنبش عظیم ماه مهِ ۱۹۶۸ (در فرانسه و جاهای دیگر در جهان) بازتابی فراخور اهمیتِ آن در فضای روشنفکری و اندیشهورزی ایران نیافته است و در کسوفی پنجاه ساله در سپهر سیاسی ایران به سر میبرد.
نخست توضیح دو اصطلاح در عنوان این مقاله:
ده سال پیش، مراسم یادبود چهلمین سالگرد جنبش مه ۱۹۶۸ در چارچوب همایشی سه روزه در دانشگاه شهر لیونِ فرانسه با عنوان «Mai 68 en quarantaine» برگزار شد، که در واقع نوعی طعنه و بازی با کلمهی quarantaine بود که به معنی «چهل روزه» است و در زبان فارسی آن را «قرنطینه» میگوییم.
«ماه زیبای مه» نیز عبارتی است که جنبش سیتواسیونیستها (موقعیتسازان)، گروهی که نقشی محوری و تعیینکننده در رادیکالسازی مطالبات جنبش ماه مه ۶۸ ایفا کرد، بعدها در توصیف آن ماه به کار برد.
نگاهی اجمالی به تاریخچهی بازتابِ جنبش مه ۱۹۶۸ در میان اندیشهورزان و مبارزان سیاسی ایرانی در طول پنج دههی گذشته نشان میدهد که مبانی نظری و تجربیاتِ عملی برآمده از این جنبش برای ورود به عرصهی اندیشه و کنش سیاسی ایرانیان با موانع و نوعی قرنطینهی ایدهئولوژیک روبهرو بوده است. گرچه در دو دههی اخیر و با گسترش صفحات اینترنتی موجی از توجه و گرایش به شناختن جنبش مه ۶۸ به راه افتاده است، اما مقایسهی مختصر صفحات ویکیپدیا به یکی زبانهای اروپایی و زبان فارسی در بارهی این موضوع گواه تأخیرِ آگاهی عمومی ما در این زمینه است.
این تأخیر و ضعف شناختِ عمومی در ایران از جنبش مه ۶۸ بدون شک با تأخیر و ضعفِ نقد استالینیسم میان اندیشهورزان سیاسیِ ما و نیز با بیاعتناییشان به تجاربی مانند جنبشهای خودگردانی در انقلاب اسپانیا در اواخر دههی ۳۰ میلادی همریشه است.
به نظر ما مهمتر از دو کتابی که به ترتیب در سالهای ۱۳۸۱ و ۱۳۹۰ در بارهی جنبش مه ۶۸ به زبان فارسی در ایران ترجمه و منتشر شده است اولین مقالهای که اندیشهورزی ایرانی همزمان با رویدادهای ماه مه مینویسد مقالهای است که مصطفی رحیمی نخست در فصلنامهی جهان نو و سپس با عنوان «از ۱۷۸۹ تا ۱۹۶۸» در کتاب نگاه در سال ۱۳۴۷ منتشر میکند. در همان سالها محمود عنایت نیز شمارهای از مجلهی نگین را به شورشهای ماه مه در فرانسه اختصاص میدهد و حمید عنایت نوشتههایی از مارکوزه را در همین راستا ترجمه و معرفی میکند.
اما این کوششهای ارزنده در اواخر دههی ۴۰ خورشیدی در ایران جرقههایی است که نمیتواند ذهنیت سیاسی ایدهئولوژیکی را که بر فعالان و مبارزان چیره است تغییر دهد.
علی امینی نجفی در سال ۲۰۰۸ در مقالهای با عنوان «بازتاب جنبش ۱۹۶۸ در میان ایرانیان» به نکتههای جالبی اشاره کرده است، از جمله دو دیدگاه متفاوت در بارهی این موضوع را از زبان رضا مرزبان ( سردبیر پیغام امروز ) و ناصر پاکدامن چنین نقل میکند:
«آقای مرزبان عقیده دارد که با وجود فضای سانسور و مراقبتهای دستگاه امنیتی، حال و هوای جنبش ۶۸ به ایران راه پیدا کرد و بر جوانان اثر گذاشت: حس و حال آن طغیان به ایران راه یافت و جوانان را از نیروی خودشان آگاه کرد. جنبش چریکی که مقارن همان زمان در ایران آغاز شد، تا حدی از روحیه رزمجویانه قیام ۶۸ الهام گرفته بود. اما نباید درباره تأثیر جنبش بر جامعه ایران اغراق کرد، زیرا میان ما و کانون رویدادها در غرب، فاصله قارهای وجود داشت. اگر جنبش در یکی از کشورهای منطقه روی داده بود، بیتردید در ایران انعکاس گستردهتری پیدا میکرد».
برخی صاحبنظران بر آنند که تسلط دیدگاههای چپ سنتی بر فضای فکری ایران مانع شد که جامعه دانشجویی و روشنفکری به پیام جنبش ۶۸ و اهمیت آن پی ببرد. دکتر ناصر پاکدامن کادر علمی پیشین دانشگاه تهران عقیده دارد:
«چپ ایران هنوز روند استالینزدایی را به طور سنجیده و بنیادی تجربه نکرده بود، و به همین خاطر نمیتوانست ایدههای رهاییبخش جنبش دانشجویی غرب را درک و جذب کند. ایرانیان از جنبشهای الجزایر و ویتنام و از مبارزات آمریکای لاتین خیلی بیشتر تأثیر گرفتند؛ پس جای شگفتی نیست که پیکار جوانان چپگرای ایرانی در قالب جنبش چریکی تجلی پیدا کرد».
به نظر ما نکتههایی در این دو دیدگاه را میتوان اینگونه تصحیح و تکمیل کرد: درست است که اعتراضهای دانشجویی در آن سال، بهخصوص در پیوند با گرانشدن نرخ بلیط اتوبوس در تهران، نوعی الهامگیری از جنبش مه ۶۸ را القا میکند اما میان روحیهی رزمجویانهی جنبش ۶۸ در اروپا و افق نظری جنبش چریکی در ایران تفاوتی ماهوی وجود دارد که علتاش نیر صرفاً فاصلهی جغرافیایی نیست.
و نکتهی اساسی دیگر این است که آنچه در نقلقول دوم «ایدههای رهاییبخش جنبش دانشجویی غرب» نامیده شده در واقع حاوی اشتباهی در معادلگذاری است. از همان سالها تا به امروز زبان فارسی برای کلمهی libertaire ـ لیبرتر ـ معادل دقیق و رایجی نیافته است. هر چند این کلمه نزدیک و مترادف با کلمهی libération (رهاییبخشی) است، اما در عین حال مدلولی دارد که در قاموس سیاسی ما هنوز معادل جاافتادهای نیافته است و بهتر است به همین صورت لیبرتر به کار برده شود.
آری، خصلت شاخص یا سرشتار جنبش ماه مه ۱۹۶۸ در فرانسه همین روحیهی لیبرتری آن است که در ضدیت با ایدئولوژیها، اقتدار، سلسلهمراتب، و ارزشهای سرمایهداری بیان میشود. یعنی همهی آن ابعادی که در اندیشهورزی و ذهنیت مبارزان سیاسی ایران در دههی چهل خورشیدی غایب است.
در بخش بعدی ویژگی دههی چهل خورشیدی در ایران و تفاوتهایش با ذهنیت انتقادی جنبشهای دههی شصت میلادی در اروپا را بررسی میکنیم تا دلائل تأخیر ورود ایدههای جنبش ۶۸ به ایران را روشنتر سازیم.