شما صفحه ای از سایت قدیمی ایران اینترنشنال را مشاهده می کنید که دیگر به روز نمی شود. برای مشاهده سایت جدید به iranintl.com مراجعه کنید.

«جنبش سبز»؛ خیزش خاتمه‌یافته یا تجربه ادامه‌دار؟

ده سال از راهپیمایی اعتراضی مشهور و میلیونی ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ گذشت، تظاهراتی بی‌سابقه در تاریخ جمهوری اسلامی ایران و نقطه‌عطفی در تحولات سیاسی‌ـ‌اجتماعی مرتبط با نظام سیاسی برآمده از انقلاب ۱۳۵۷.

اگرچه آن راهپیمایی تاریخی در اعتراض به انتخابات پرحاشیه ریاست جمهوری دهم برگزار شد، سرفصلی بود که پای شهروندان معترض به تضییع حقوق اساسی و مدنی را به‌گونه‌ای برجسته و گسترده به خیابان‌ها باز کرد.

تا پیش از ۲۵ خرداد ۸۸، اعتراض‌های خیابانی در جمهوری اسلامی ایران به یک جمعیت یا جناح سیاسی، یا صنف و گروه مدنی مشخصی محدود بود؛ اما در تظاهرات این روز، لایه‌های اجتماعی گوناگون، برآشفته از نتیجه رسمی انتخابات، برای پرسش درباره رای خود یا اعتراض به کردار حکومت، همپای هم، راهی خیابان شدند. نکته قابل‌توجه این‌‌که کم نبودند شهروندانی که در انتخابات شرکت نکردند اما در اعتراض به رفتار حکومت، کنش میدانی پیشه ساختند و با مردمان معترض همگام شدند.

 

جنبشی اعتراضی فراتر از انتخابات

اعتراض گسترده با وجود مهر تایید رهبر جمهوری اسلامی ایران بر نتیجه رسمی انتخابات، رخ داد. به بیان دیگر، شهروندان‌ــ و دو نامزد معترض، کروبی و موسوی‌ــ به داوری شخص اول نظام «نه» گفتند. این مواجهه، حتی پس از سخنرانی مشهور آیت‌الله خامنه‌ای در نماز‌جمعه ۲۹ خرداد ۸۸، ادامه یافت.

این «نه» و ایستادن در برابر اراده و نظر ولایت مطلقه فقیه، هم‌زمان با سرکوب خونینی که متوجه اعتراض مدنی شهروندان شد، حکایت و مضمون جنبش اعتراضی را خیلی زود متفاوت ساخت؛ یعنی اگرچه نقطه‌ عزیمت اعتراض‌ها نتیجه رسمی انتخابات بود و می‌پرسید «رای من کجاست؟»، «جنبش سبز» به یک «جنبش انتخاباتی» محدود نماند.

خیزش اعتراضی در ابتدا به پیروزی نامزد مطلوب هسته اصلی قدرت واکنش نشان داد؛ اما بعدتر، تغییر اساسی وضع نامطلوب مستقر و اصلاح بنیادین رفتار حاکمان و نحوه حکمرانی را در دستور کار قرار داد.

این وضع چنان ملموس و برجسته بود که میرحسین موسوی نیز در آذرماه ۸۸ تصریح کرد: «از ما می‌خواهند كه مساله انتخابات را فراموش کنیم؛ گویی مساله مردم انتخابات است. چگونه توضیح دهیم که چنین نیست؟ مساله مردم قطعا این نیست که فلانی باشد و فلانی نباشد؛ مساله‌ آن‌ها این است كه به یك ملت بزرگ، بزرگی فروخته می‌‌شود. آن چیزی که مردم را عصبانی می‌کند و به واکنش وامی‌دارد آن است که به صریح‌ترین لهجه، بزرگی آنان انکار می‌شود.»

این‌گونه، «جنبش سبز» یک جنبش انتخاباتی محض نبود و به آن محدود نماند؛ چنان‌که یک‌سال‌و‌نیم پس از سر‌برآوردن، «سبز»ها در بهمن‌ماه ۸۹ و به بهانه همدلی با جنبش‌های اعتراضی در تونس و مصر و منطقه، بار دیگر روانه خیابان‌ها شدند و فریاد «مرگ بر دیکتاتور» سر دادند.

در «منشور» مورد تایید و امضای موسوی و کروبی نیز تاکید شد که «جنبش سبز تلاش‌های خود را برای صیانت از آرای مردم تا زمان استقرار نظام انتخاباتی آزاد، رقابتی، غیر‌گزینشی و منصفانه که شفافیت آن کاملا قابل تضمین باشد، ادامه خواهد داد.»

 

جنبشی ریشه‌دار در تغییرات و تغییر‌خواهی

افزون بر آنچه آمد، جنبش سبز در تغییرات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژیک ریشه داشت؛ جنبشی اعتراضی علیه دروغ، فریب، سرکوب، ناکارآمدی و اقتدارگرایی بود.

این‌گونه، اگرچه مشارکت‌کنندگان بسیاری از طبقه متوسط فرهنگی داشت، شمار بیکاران، کارگران، مزد‌بگیران و شهروندان متعلق به لایه‌های نابرخوردار اجتماعی نیز در آن کم نبود. این ارزیابی را می‌توان در فهرست جان‌باختگان یا ترکیب زندانیان آن مستند ساخت.

در سطحی دیگر، دو گروه اجتماعی بزرگ، یعنی زنان و جوانان، از همراهان مهم جنبش سبز محسوب می‌شدند؛ جنبش اعتراضی مجالی بود برای مواجهه انتقادی با مانع و مزاحم حکومتی و سوگیری‌های اساسی سیاسی و ایدئولوژیک حاکمان.

شهروندان پرشماری با نقطه‌عزیمت‌های مختلف، تغییر را پی گرفته بودند؛ تغییری که در گام نخست، به صندوق رای امید بسته بود و پس از ناکامی در آن مسیر، در خیابان فریاد و تعقیب شد.

به بیانی، جنبش سبز بستری شد برای همگامی بخش مهمی از ناراضیان و تبلور برآشفتگی طیف گسترده‌ای از شهروندان تحت محدودیت و تغییرخواهی لایه‌های اجتماعی گوناگون.

 

ریزش و رویش؛ خاموشی و تداوم

جنبش سبز هدف سرکوب سخت‌افزاری قرار گرفت. ده‌ها نفر جان باختند؛ هزاران نفر بازداشت، خشونت، احضار و مهاجرت را تجربه کردند. و البته، میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد، بدون محاکمه، اسیر حبس خانگی شدند؛ حصری که یک‌صد ماه است ادامه دارد. از این زاویه، آن جنبش اعتراضی خاتمه یافت، اما از منظری دیگر، سوگیری و مضمون و تجربه جنبش به حکایتی ادامه‌دار تبدیل شد.

مستقل از پیامدهای سیاسی ادامه حصر رهبران جنبش سبز و نیز رفتار سلبی و موضع انتقادی رهبر جمهوری اسلامی ایران به اعتراض‌های پس از انتخابات ۸۸، واقعیتِ محسوس باز شدن فزاینده پای ایرانیان ناراضی به خیابان و افزایش جسارت اعتراض در طیفی از شهروندان بود. این را در برش‌های زمانی مختلف در یک دهه اخیر می‌توان مستند کرد.

هم‌زمان نمی‌توان این واقعیت را نفی کرد که سرکوب حاد و درازمدت، به‌گونه‌ای قابل حدس، موجب گرایش به نوعی محافظه‌کاری و پرهیز از سیاست رادیکال در طیفی از همراهان جنبش سبز شد. برخی لایه‌های جنبش به‌تدریج از سیاست خیابانی و تکیه به جنبش‌های اجتماعی را برای نیل به خواسته‌ها و تحقق چشم‌اندازها انتقاد کردند یا آن را به حاشیه راندند و بر رویکردهای انتخابات‌محورِ پیش از انتخابات ۸۸ تمرکز کردند. طیفی نیز یکسره به دولت اعتدال‌گرا و رویکردهای آن متصل شدند؛ منفعت‌گرایانه یا مصلحت‌جویانه، سوگیری‌های موسوی و کروبی را مسکوت گذاشتند. این نه فقط در حوزه توسعه سیاسی که حتی در عرصه نفی فساد و رانت و باندبازی نیز به‌ وقوع پیوست.

به‌عنوان نمونه، با استقرار دولت روحانی، آنان این بخش‌های «منشور» مورد تایید موسوی و کروبی را بازخوانی نکردند: «جنبش سبز به منظور قدرت‌بخشی به اقتصاد کشور از راه تامین حقوق مادی کارگران، کشاورزان و کارکنان خدماتی از روش‌های مبتنی بر عدالت اجتماعی در چارچوب قانون، افزایش بهره‌وری انسانی، کاهش هزینه‌های تولید کالا و خدمات و ترمیم حداقل دستمزد با نظارت واقعی نمایندگان نیروی کار در عرصه‌های مختلف، بهره می‌گیرد.» و نیز: «توجه به اقشار محروم از طریق تقویت اقتصاد ملی از اصول تعطیل‌ناپذیر جنبش سبز است.»

همچون دیگر جنبش‌های اجتماعی، اما ریزش و رویش در جنبش سبز، هم مفروض بود و هم رخ داد. جنبش سبز اپوزیسیون جدیدی در جمهوری اسلامی ایران متولد کرد؛ مخالفانی که تا پیش از انتخابات ۸۸، بخشی از ساختار سیاسی قدرت محسوب می‌شدند و پس از انتخابات، ادبیاتی صریح و تند و بی‌تعارف در انتقاد از کانون مرکزی قدرت و شخص اول نظام، در پیش گرفتند. نامه‌های مهدی کروبی از حصر و مکتوب‌های ابوالفضل قدیانی فقط دو شاهد مهم بر این مدعاست.

افزون بر این‌ها، مواجهه رادیکال رهبران جنبش سبز در دوران بازداشت خانگی و تکثیر و پراکندن مفهوم ایستادگی در فضای محافظه‌کاری و منفعت‌اندیشی، تذکر سوگیری متفاوت به کنشگران مردد و یادآوری و امیدبخشی به فعالان مدنی و سیاسی است.

آن جنبش اعتراضی حکایت مطالبه حقوق اساسی و مدنی بود؛ رویدادی که با وجود ناکامی در مقطع زمانی خود، بخش مهمی از تجربه سیاسی ایران امروز و نمادی از پتانسیل اعتراضی اغماض‌ناپذیر است؛ واقعیتی که ادامه حصر موسوی و کروبی و رهنورد، از سوی آیت‌الله خامنه‌ای و نیروهای امنیتی گرداگرد و همسویش، بر آن مهر تایید می‌زند.

در سطحی دیگر، با وجود ناکامی، جنبش سبز تجربه‌ای گران‌قیمت برای کنشگران و شهروندان تغییر‌خواه شد؛ تجربه‌ای که ای‌بسا چه در وجه سازماندهی نیروها، چه در عرصه تعریف و تعقیب راهبرد و چه در حوزه بهره‌گیری از فرصت‌ها، در «بزنگاهی» دیگر به‌کار آید.

مرتضی کاظمیان
ایران اینترنشنال
تازه چه خبر؟
سازمان حقوق بشر ایران به نقل از منابع آگاه از «مرگ مشکوک» شاهین ناصری، از شاهدان شکنجه نوید افکاری، در سلول انفرادی زندان تهران بزرگ خبر داد. برادر...More
طالبان اسامی شماری از افراد از جمله دو نفر از فرماندهان نظامی طالبان را که به سمت‌های مهم دولتی منصوب کرده است، اعلام کرد. به گفته ذبیح‌الله مجاهد،...More
حسن زرقانی دادستان مشهد از بازداشت شش متهم پرونده کودک‌ربایی در این شهر خبر داد و اعلام کرد که متهم اصلی پرونده هنوز دستگیر نشده وفراری است. زرقانی...More
پارلمان اروپا در قطعنامه‌ای اعلام کرد گروه شبه‌نظامی حزب‌الله لبنان که بارها وفاداری ایدئولوژیک قوی خود به جمهوری اسلامی را نشان داده، دولت لبنان را...More
ارتش سودان در بیانیه‌ای که از تلویزیون دولتی این کشور پخش شد، اعلام کرد تلاش برای کودتا را خنثی کرده و اوضاع تحت کنترل است. یک عضو شورای حکومتی سودان...More