طالبان با اردوی سابق افغانستان چه کردند؟
طالبان به ارتش و ارتشداری عقیده ندارند. روش جنگ آنها نامنظم و چریکی است و به دکترین نظامی جنگ منظم باور ندارند. این گروه پس از تصرف کابل، میراثدار ارتش درهمشکسته، ملغی و نهایتا پراکندهای شد که مجاهدین با فتح کابل به فرمان صبغتالله مجددی، رییس دولت اسلامی وقت، آخرین میخ را بر تابوت این نهاد کوبیده بودند. طالبان برای احیای مجدد ارتش سابق افغانستان هیچ نوع سرمایهگذاری نکردند.
ملاعبیدالله آخوند، آخرین وزیر دفاع رژیم طالبان، مقوله مشهوری درباره ارتش سابق افغانستان داشت که بین صاحبمنصبان ارتش پیشین زبانزد بود. او میگفت: «شما دریشیپوشهای کرایی (کتوشلوارپوش اجارهای) استید و شما را کافران و شورای نظار ساخته است.» یکی از روسای ارتش پیشین افغانستان که در دوران رژیم طالبان وظیفه داشت، برایم روایت میکرد. این دیدگاه یکی از بلندپایهترین مقامهای نظامی و وزیر جنگ طالبان نسبت به ارتش و ارتشداری بود. متاسفانه امروز هم شاهد اظهارات ویدیویی جنجالبرانگیز ملاعباس ستانکزی، مذاکرهکننده ارشد و رییس دفتر سیاسی طالبان در قطریم. او همان روایت را با کمی تغییر در مورد ارتش ملی فعلی افغانستان دارد، این ارتش را اجیر خوانده و خواهان لغو آن شده است. آقای ستانکزی گفته است: «زمانی که جنگ نباشد، ما به این اردو نیاز نداریم.» این گفته با واکنش تند حکومت، مردم و سیاسیون افغانستان روبهرو شد. او بعدها در حاشیه نشست بینالافغانی صلح مسکو اظهاراتش را اصلاح کرد و گفت خواهان اصلاحات در ارتش ملی و نهادهای امنیتی افغانستاناند. این خود بیانگر نیت بد این گروه در قبال نهادهای امنیتی و دفاعی افغانستان است.
طالبان اولین بار در قندهار با جنگافزارها و منسوبین ارتش سابق افغانستان روبهرو شدند. زمانی که در اوایل سالهای نود شهر قندهار به دست طالبان افتاد، تعداد زیادی از جنگافزارهای سبک و سنگین مستقر در قندهار، که تحت نظر ملانقیب آخوند بود، در دسترس طالبان قرار گرفت. تنها دلیل علاقهمندی طالبان به این گروه سلاحهای سبک و سنگین و مهماتشان بود و اکثر افرادش را خانهنشین کردند و تنها شمار کمی از آنها را که در مسائل لجستیک، بهویژه فعالسازی و رانندگی زرهپوشها و کاربرد وسایل مخابره، وارد بودند با خود نگه داشتند. این طرز تفکر و دیدگاه نسبت به اردوی سابق افغانستان تا سقوط رژیم طالبان حاکم بود.
حقیقت امر این است که طالبان مسئولین و منسوبین اردوی سابق افغانستان را به دیده شک مینگریستند و در بسیاری موارد به جاسوسی و بیدینی متهم میکردند. این برداشتشان از نفوذ بالای قهرمان ملی افغانستان و فرماندهان عمومی جبهههای شمال احمدشاه مسعود در صفوف اردوی سابق افغانستان سرچشمه میگرفت. همسنگرهای مسعود بارها روایت کردهاند که او پیش از اینکه قطارهای نظامی طالبان به سوی شمال حرکت کنند، از طریق منابع خویش خبر میشد و یا از عملیاتهای نظامی طالبان پیش از آغاز آگاه بود. طالبان از این امر آگاه بودند و آن را به گردن مسئولان اردوی سابق افغانستان میانداختند و آنها را به جاسوسی برای مسعود و همپیمانانش متهم میکردند.
اما طالبان بهخاطر نبودِ تجربه و مهارتهای خاص، خصوصا در حوزه لجستیک، اطلاعات و حمایت هوایی، مجبور بودند از امکانات اردوی سابق افغانستان استفاده کنند. طالبان از منسوبین اردوی سابق افغانستان فقط در موارد خاص استفاده میکردند:
الف. حمایت لجستیکی و مخابراتی
ب. قوای هوایی افغان برای حملات هوایی
ج. نیروی زرهی و سلاحهای سنگین
طالبان همچنین تجهیزات و افزارهای اردوی سابق افغانستان را در اختیار جنگجویان خارجی از جمله القاعده، لشکر طیبه، لشکر جهنگوی و جنبش اسلامی ازبکستان قرار داد تا در کمپهای آموزشی و در بعضی موارد در جبهههای شمال علیه مسعود و متحدانش استفاده کنند.
علاوه بر این، در دوره زمامداری طالبان، سازمان استخبارات پاکستان نیز به آرشیوهای امنیتی افغانستان دسترسی پیدا کرد. در مورد حملات نیروی هوایی پاکستان در پوشش نیروی هوایی افغان به جبههها و خطوط اول جبهه شمال روایتهای گوناگونی وجود دارد. شاهدان عینی و فرماندهان جبهههای شمال میگویند این حملات هوایی عمدتا به خطوط مقدم جبهه در سالنگ، کندز، تخار و پنجشیر بود.
طالبان معاش منسوبین اردوی سابق افغانستان را از طریق کمکهای القاعده و عواید بندرگاههای مختلف کشور تامین میکردند، اما بر اساس جبهه اولویتبندی میشد و تاخیر یک تا شش ماهه داشت. مثلا برای جنگجویان خویش که در خطوط اول جبهه میجنگیدند بین ۱۱ تا ۱۲ لک روپیه پاکستانی پرداخت میکردند، اما این مقدار برای منسوبین اردو که در کابل انجام وظیفه میکردند، چندین برابر کاهش مییافت.
طالبان در اردوی سابق افغانستان نظم جدید نظامی پیاده کردند. مهمترین شاخصهای این نظم ظاهر اسلامی (ریش گذاشتن، پنج نوبت نماز، تغییر بعضی اصطلاحات نظامی) و احکام متفرقه نظامی بود. همچنین افسران خلقیای که بیشتر به شاخه شهنواز تنی، لوی در ستیز اسبق و مسئول کودتا علیه حکومت دکتر نجیب نزدیک بودند، در زمینه نظم و اداره اردوی سابق با طالبان همکاری داشتند و به آنها کمک میکردند. این افسران بیشتر از جنوب و شرق افغانستان بودند. آنها به دلیل خصومتهای شدید درونحزبیشان علیه شاخه پرچم و عملیاتهای مختلف در شمال کشور، مورد اعتماد طالبان بودند. اما شمارشان اندک بود. آنها هیچوقت نقش پررنگی در عملیاتها نداشتند. عملیاتهای اساسی به دست نیروهای چریکی و بومی طالبان و جنگجوهای خارجی که در صفوف طالبان میجنگیدند انجام میشد.
طالبان طی سالهای حاکمیتش، به ارتش، پلیس و امنیت ملی افغانستان به چشم نهادهای شکسته، غنیمتهای جنگی و شهروندان درجه دوم و سوم در جبهههای جنگ مینگریستند و به آنها اعتماد نداشتند. اما آیا این دیدگاهشان با پروسه صلح و برقراری صلح نسبی در افغانستان تغییر خواهد کرد؟ آیا طالبان حقایق جدید نهادهای امنیتی و نظامی افغانستان را خواهند پذیرفت؟ آیا طالبان نهادهای امنیتی و دفاعی افغان را با ساختار، ترکیب، دکترین آموزشی و تجهیزات فعلیاش خواهند پذیرفت؟ اینها سوالهایی است که باید طالبان جواب بدهند و جامعه جهانی و حکومت افغانستان از طالبان، در صورت امضای موافقتنامه صلح، ضمانت بگیرند؟
نیروهای امنیتی و دفاعی افغان، که حاصل سرمایهگذاری هنگفت چند صد میلیون دلاری و خون صدها هزار شهید است، نباید در معامله صلحی زودهنگام و شکننده قربانی شود.
اما یک چیز مسلم است و آن اینکه طالبان هنوز در عرصه نظام و نظامداری نه صاحبنظرند، نه تجربه دارند و به اردوی ملی و نهادهای امنیتی فعلی افغانستان به دیده دشمن مینگرند، دشمنی که باید با آن تسویه حساب کنند.