ماموریت غیرممکن زننده گل قرن
زننده گل قرن حالا هدایت تیمی را که نزدیک به نیم قرن در حسرت صعود به المپیک مانده، بر عهده گرفته است. حمید استیلی که مهمترین دلیل استعفای شماره ۱۰ سابق آبیها بود، سرمربی تیم ملی امید شد، انتخابی بحث برانگیز و آیندهای مبهم که همچنان پیش روی این تیم قرار دارد. اینبار امیدها با مردی سراغ بازیهای انتخابی میروند که کارنامهاش نه مانند مجیدی خالی از تجربه کار است و نه نقطهای امیدوارکننده در آن به چشم میخورد، جز هدایت چند تیم به دسته پاینتر فوتبال ایران.
گل قرن و تصویری از اشکهایش
هافبک جنگنده و کلاسیک تیمهای بهمن، پاس و پرسپولیس آنقدر خوب بود که تقریبا هیچ یک از مربیان وقت تیم ملی نمیتوانستند روی نامش قلم قرمز بکشند و اینچنین بود که حمید استیلی موفق به ثبت ۸۲ بازی ملی شد. آخرین سالهای بازی شماره ۹ سرخها که جزو نسل طلایی ایران در جامجهانی ۹۸ فرانسه بود، سکانسی فراموش نشدنی دارد. ایران-آمریکا؛ دیداری که نه تنها در مستطیل سبز بلکه در زمین سیاسیون هم از حساسیت ویژهای برخوردار بود. آنقدر حساس که وقتی نخستین گلش با ضربه سر حمید استیلی درون دروازه آمریکا جای گرفت، زنندهاش را به گریه انداخت و بعد فیفا آنرا «گل قرن» نامید و پیراهن استیلی به تالار افتخارات فیفا رفت.
اختلافات استیلی با آری هان و دنیزلی
اولین دوره حضور انصاریفرد پشت میز مدیریت پرسپولیس، حضور آری هان روی نیمکت سرخپوشان را به ارمغان آورد. استیلی که به تازگی کفشهایش را آویزان کرده بود، نخستین تجربه مربیگری را کنار مربی بزرگ هلندی امتحان کرد. آری هان مدت زیادی روی نیمکت پرسپولیس دوام نیاورد اما در آخرین روزهای حضورش با استیلی مشکل پیدا کرد. آری هان رفت و مصطفی دنیزلی روی کار آمد تا دومین تجربه مربیگری استیلی در کنار مصطفی پاشا رقم بخورد. خیلی زود راه افندی و استیلی از هم جدا شد، دنیزلی پیش از سفر به ترکیه به انصاریفرد میگوید با دستیار ایرانیاش مشکل دارد و خواهان برگزاری جلسهای ۳ نفره میشود. جلسهای که هیچ وقت برگزار نشد. استیلی مصاحبهای تند علیه افندی انجام داد و به این ترتیب جنگ کاپیتان سابق و سرمربی تیم علنی شد. انصاریفرد در همان زمان و بعد از رسانهای شدن اختلافات گفت: «دنیزلی از من خواسته بود جلسهای ۳نفره داشته باشیم، اختلافاتی وجود داشت که قابل حل بود. اما متأسفانه درپی عدم حضور استیلی در تمرینات موضوع به رسانهها كشیده شد. به كارگران رفتم تا درباره این موضوع با دنیزلی صحبت كنم. سرمربی تیم هم مثل ما تعجب كرده بود كه چرا چنین موضوعی به رسانهها كشیده شده و گلهمند بود.»
جنگ پنهانی با امپراطور
روزهایی که حبیب کاشانی (مدیرعامل وقت پرسپولیس) مشغول برطرف کردن موانعی مانند کارت پایان خدمت افشین قطبی بود تا دستیار گاس هیدینگ در کرهجنوبی وارد تهران شود، استیلی و مرزبان تیمی را تمرین میدادند که همان سال قهرمان لیگ برتر شد. قطبی به ایران آمد و خیلی زود بین هواداران پرسپولیس به «افشین امپراطور» معروف شد. پرشهای بلند قطبی کنار پیست آزادی و نتایج درخشان، محبوبیت بالایی برای قطبی بین هواداران ایجاد کرد که البته باعث ساخت دوگانه استیلی- قطبی شد. نتایج به نام قطبی نوشته میشد و مدالها بر شانه امپراطور اما استیلی و مرزبان که به قول خودشان تیم را جمعوجور کرده بودند خیلی زود به حاشیه رفتند تا جنگی پنهانی بین این دو چهره دربگیرد. استیلی در سومین تجربه مربیگری نیز در مسیر اختلاف با نفر اول قرار گرفت تا ترجیح بدهد دیگر نفر دوم نباشد و به این ترتیب کارش را به عنوان سرمربی در فوتبال ایران آغاز کرد.
فوتبال در هوای مهآلود می چسبد
یکبار دیگر کاشانی به مدیریت پرسپولیس رسید و تیمی که با علی دایی قهرمان جام حذفی شده بود را به استیلی سپرد. انتخابی بد موقع برای هر دو که هم کاشانی را به بنبست رساند و هم از محبوبیت استیلی کاست. باختهای سنگین و پشتسر هم در داربی ونتایج نا امید کننده پرسپولیس که باعث ساخت شعار معروف «علی دایی» شد. هر کجا هواداران پرسپولیس، استیلی را رویت میکردند به سبک خودشان نام علی دایی را فریاد میزدند و آنقدر ادامه داشت تا استیلی از نیمکت پرسپولیس اخراج شد. دورهای ناموفق در شاهین بوشهر که تیم جنوبی را در آستانه سقوط قرار داد، نتایج ضعیف به همراه استیل آذین و برکناری از هدایت تیمی که در زمان خود به کهکشانیها مشهور شده بود. سرمربیگری و مالکیت توامان در راهآهن که دستآوری نداشت و در نهایت هدایت ملوانی که به واسطه جذب سربازهای نامی یکی از پرستارهترین سالهای خود را سپری میکرد. ملوان در مرز خطر قرار گرفت و استیلی اخراج شد اما آخرین دست آورد استیلی و سپس احمدزاده، سقوط تیم شمالی به دسته پاینتر بود. یکی از سربازهای آن زمان ملوان که با پایان خدمتش به پرسپولیس بازگشت در پاسخ به یکی از اعضای هیات مدیره ملوان در مورد نوع تمرینات استیلی گفته بود: «حمید خان سر تمرین میآید و میگوید بچهها امروز هوا مهآلود و فوتبال میچسبد، روز بعد میگوید بارانی است و امروز خیلی فوتبال می چسبد، فردا آفتابی و تکرار همان اتفاق. ما نفهمدیم دقیقا چه هوایی مطلوب تمرینات تاکتیکی است.»
اختلاف با محصولات فکری
تیم ملی امید ایران چهل و اندی سال در حسرت صعود به المپیک مانده است و اینبار مسئولان سعی کردند تیمی قدرتمند برای شکستن طلسم فراهم کنند. استیلی مدیر تیم شد و کرانچار سرمربی تا اینبار فوتبالیها با امید بیشتر به تیم امید نگاه کنند. پروژه اختلافات استیلی با نفر اول کادر فنی اینبار هم تکرار شد و به بهانه نتایج ضعیف در بازیهای مقدماتی، کرانچار شغلش را از دست داد تا هدایت امیدها به فرهاد مجیدی برسد. مربی جوانی بدون هیچ تجربهای جز چند بازی هدایت استقلال به عنوان مربی موقت. صالحی امیری (رئیس کمیته ملی المپیک ایران) در پاسخ به خبرنگاران و در مواجه با این پرسش که انتخاب مجیدی فرآیند توصیه سید حسن خمینی بوده است، گفته بود: «روی کار آمدن مجیدی محصول تفکر استیلی بود.» استیلی اما با دومین محصول فکریاش نیز به اختلاف خورد تا جایی که مجیدی رفت و استیلی یکبار دیگر سرمربی شد. استیلی اینبار باید تیمی را هدایت کند که نامهای بزرگ از پذیرش آن امتناع کردهاند و هیچکس موفق نشده است ماموریت غیرممکن صعود به المپیک را ممکن کند. استیلی در دوران مربیگری هیچوقت نتوانست افتخارات بازیگریاش را تکرار و یا حتی ذره ایبه آن نزدیک شود، آیا اینبار با تیم امید تمام خاطرات تلخش را پاک میکند یا با دستان خودش تیر خلاص را به خودش شلیک خواهد کرد.