شما صفحه ای از سایت قدیمی ایران اینترنشنال را مشاهده می کنید که دیگر به روز نمی شود. برای مشاهده سایت جدید به iranintl.com مراجعه کنید.

حمله به طریقت گنابادی؛ حذف رقبای سیاسی – ایدئولوژیک روحانیت

 

مسأله‌ی دراویش گنابادی و نحوه‌ی تعامل جمهوری اسلامی با آن‌ها، با توجه به حوادث و برخوردهای چند روز اخیر، از چالش نظام با یک گروه مذهبی، به یک چالش عمده‌ی سیاسی و امنیتی در پایتخت نظام جمهوری اسلامی ایران مبدل شد و فصل تازه‌ای از این موضوع، در حیات سیاسی ایران گشوده شد که نشان داد، بخش‌هایی از نظام به‌دنبال ریشه‌کن کردن جریان طریقت گنابادی با هر هزینه‌ای هستند. از آن طرف، دراویش گنابادی هم در حمایت از رهبر معنوی و هم‌کیشان خود، پایمردانه ایستادند، که این برای سیستمی که فکر می‌کند هیچ مقاومتی نمی‌تواند دربرابر قدرت آن‌ها تاب بیاورد، پیام‌های نگران‌کننده‌ای به‌همراه دارد.

این موضوع، از این جنبه دارای اهمیت است که در موقعیت کنونی که گسل‌های مختلف در نظام حمهوری اسلامی در حال فعال‌شدن است و سیستم با تهدیدهای بین‌المللی و منطقه‌ای روبروست و در ماه گذشته نیز با اعتراضات گسترده‌ی مردم روبرو شده است، نهادهای حاکم امنیتی و نیز نهاد رهبری، با چه محاسباتی به تحریک این گسل می‌پردازند و چه محاسباتی در پشت آن نهفته است. مواضع مقامات دولت روحانی و نیز قطب طریقت گنابادی نشان داد که هر دو سعی کرده‌اند از سطح تنش‌ها بکاهند و اجازه ندهند موضوع به‌شکل گسترده‌تری دامنه پیدا کند. ولی همچنان معلوم نیست که این موضوع، چگونه تداوم پیدا خواهد کرد؛ موضوعی که به رابطه‌ی پیچیده‌ای بین حاکمیت و بخش بزرگی از اهل طریقت که فرامین مذهبی را موبه‌مو به‌اجرا می‌گذارند، تبدل شده است و درک آن، به کالبدشکافی بیشتری نیاز دارد:

 

الف - عوامل جاذبه‌ی جریان دراویش گنابادی

نگاه معنوی و اخلاقی به دین در جامعه‌ی ایران همیشه هوادارانی داشته است؛ ولی در سال‌های اخیر و با آلوده‌شدن دین دولتی به انواع دروغ‌ها و حیل سیاسی و نیز آشکار شدن نقش پوششی دین برای به‌دست آوردن قدرت و ثروت و لذایذ دنیوی و سرخوردگی جامعه، به جاذبه‌ی این نوع نگاه‌های معنوی و عرفانی در میان جامعه افزوده است. نیاز به دست‌یابی به عناصر معنوی و دینی و پیدا کردن معنایی برای زندگی و یافتن آیین‌هایی برای همبستگی اجتماعی بیشتر، ازجمله نیازهای جامعه، به‌ویژه برای افراد جوان و میانسال سرخورده از دولت و مناسبات قدرت بوده است. بسیاری از آیین‌های معنوی، ازجمله آیین‌های هندی، عرفان حلقه و نیز گروه‌های مختلف صوفی و عرفانی، به‌نوعی به این نیاز پاسخ می‌دهند و در میان این آیین‌ها، عرفان حلقه و گرایشات صوفیانه، به‌ویژه طریقت گنابادی، هواداران بیشتری یافته است.

طریقت دراویش گنابادی ازلحاظ مبانی اعتقادی و شعائر مذهبی، تفاوت بنیادی با شیعه‌ی دوازده‌امامی ندارد؛ ولی به‌لحاظ برجسته‌سازی عنصر معنوی دین در زندگی شخصی و نیز قدرت‌بخشیدن به ارتباط معنوی، سلوکی و اجتماعی در میان اعضای گروه و نیز رابطه‌ی خاص میان فقرا و دراویش با قطبشان، تفاوت‌هایی با جریان حاکم دینی دارند. رابطه‌ای که به عشق و خدمتی بیش‌از فقه خشک و متصلب اهمیت می‌دهد که رواداری و تساهل با دیگران را نیز به‌دنبال دارد. علاوه‌بر این، روابط اخوتی و برادر و خواهرگونه‌ی این جریان که الهام‌گرفته از روابط اخوتی صدر اسلام و سنت عرفانی و صوفیه است، از ممیزه‌ها و شاخصه‌های این جریان فکری است که فرد می‌داند وارد روابطی می‌شود که حمایت از او، وظیفه‌ی همه است و این چتر حمایتی در روابط و مناسبات قدرت از هم‌گسیخته‌ی کنونی، جاذبه‌ی زیادی دارد. درمیان حملات  خصمانه‌ی نیروهای حاکم، همبستگی اعضای طریقت گنابادی، بسیاری‌از نگاه‌ها را متوجه خود ساخته است. برخلاف تصور نظام حاکم، افزایش فشار به طریقت گنابادی، نه‌تنها از محبوبیت و نفوذ آن‌ها نکاسته، بلکه بر دامنه‌ی نفوذشان نیز افزوده است.

  

ب - تفاوت نگاه خامنه‌ای و خمینی به مسأله‌ی گروه‌های عرفانی  

با آن‌که در دوران قاجار و تا دهه‌ی چهل شمسی، روحانیت از هر وسیله‌ای برای حمله به جریان طریقت گنابادی بهره می‌برد، ولی به‌خاطر شاخصه‌های مذهبی و اعتقادی این طریقت، نتوانستند طریقت‌مداران را مانند بهائیان کافر قلمداد کنند و حملات فیزیکی علنی به جان و مال آن‌ها ترتیب بدهند؛ اما روحانیت به‌طور غیر‌مستقیم درپس حملاتی قرار داشت که به اقطاب طریقت صورت می‌گرفت. در این حملات، حتی گاهی قصد جان آن‌ها را می‌کردند و در مواردی نیز موفق شدند ازجمله با تحریک پنهان علما، ملاسلطان‌محمد گنابادی را در حوض خانه خفه کنند و به‌قتل برسانند. شاید بتوان گفت آزادترین دوره‌ی تجربه‌ی مذهبی این طریقت، بین سال‌های ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ رقم خورد. در دوران قبل از انقلاب، طریقت گنابادی، به‌خاطر آن‌که به‌عنوان جریان مذهبی، اصولاً سودای سیاست و قدرت نداشت و دین را برای بسیج اجتماعی به‌کار نمی‌برد، چندان چالشی با نظام حاکم نداشت و عنصر خطرناکی برای نظام شاه محسوب نمی‌شد؛ لذا آن‌ها در انجام فعالیت‌های مذهبی و گروهیشان، با مشکل خاصی روبرو نبودند. اما بعد از پیروزی انقلاب، روند روبه رشد سرکوب ازسوی جریان خفته‌ی علما، به‌خصوص جریان فقهی و جریان سنتی آن‌ها، به همه‌ی جریانهای رقیب خود، تاختند. آیت‌الله خمینی به‌خاطر گرایشات فکری و عرفانی خود، هم منابع طریقت گنابادی را مطالعه کرده بود و هم احساس نزدیکی تفسیری در برداشت عرفانی از آن‌ها می‌کرد. در برنامه‌ی تفسیر سوره‌ی حمد که در سال ۱۳۵۸ پخش آن آغاز و بعد به‌خاطر اعتراض علمای سنتی متوقف شد، او ارجاعاتی به تفسیر قرآن بیان‌السعادة  سلطان محمد گنابادی نیز داده بود. بعد از انقلاب، حملاتی غیر رسمی به طریقت گنابادی صورت گرفت و در سال ۱۳۵۸،  حسینیه‌ی امیرسلیمانی که حسینیه‌ی اصلی آن‌ها در تهران بود، شبانه به آتش کشیده شد، که به‌هرحال دوباره مورد بازسازی قرار گرفت. با آن‌که سلطان حسین گنابادی، قطب دراویش گنابادی، در ابتدای به‌قدرت رسیدن آیت‌الله خمینی با او مراوداتی داشت، ولی این امر، مانع حملات نیروهای قشری علیه این طریقت نشد. در این میان، با افزایش حملات و شکایت قطب طریقت به رهبر انقلاب، آیت‌الله خمینی، دستوری شفاهی به محمد محمدی‌گیلانی، رییس دادگاه‌های انقلاب داد که او نیز در دستوری به دادگاه‌ها و نیروهای امنیتی، عباراتی را برای توصیف رهبر طریقت گنابادی به‌کار برد که معلوم است تقریر رهبر انقلاب بوده و خواسته است که هیچ تعرضی علیه آن‌ها صورت نگیرد. تعاریفی که در آن نامه از رهبر طریقت گنابادی شده، از موارد نادری است که برای علمای خارج از شیعه‌ی دوازده‌امامی مطرح شده است. هرچند که علی‌رغم این دستورات، بازهم حملات علیه آن‌ها متوقف نشد، اما نهادهای امنیتی رسمی، مستقیماً به آن‌ها حمله نمی‌کردند و حسینیه‌های آن‌ها تخریب نشد.

اما در دوره‌ی آیت‌الله خامنه‌ای عملاً چرخشی ایجاد شد و خامنه‌ای که رهبریش تحت‌الشعاع روحانیت راست قرار گرفته بود و به‌خاطر موقعیت فقهیش به آن‌ها نیازمند بود، به مسیری گام نهاد که آن‌ها می‌خواستند و حذف سازمان‌یافته در این مسیر، اتفاق افتاد.

سعید امامی، معاون امنیت وزارت اطلاعات وقت که دستورات رهبر را اجرا می‌کرد، طریقت‌های صوفی‌گری را خطری امنیتی برشمرده بود و بارها رهبر طریقت گنابادی، علی تابنده، ملقب‌به محبوب‌علی‌شاه را به‌طور غیررسمی احضار و تهدید کرده بود. مرگ ناگهانی او که با پروژه‌ی قتل‌های نویسندگان همراه بود، این ظن را به‌همراه داشت که او نیز در زمره‌ی افراد در نظر گرفته‌شده در آن پروژه قرار داشته که به قتل رسیده است . با مرگ او، آن‌ها فکر می‌کردند   طریقت گنابادی تضعیف خواهد شد؛ اما با روی کار آمدن دکتر نورعلی تابنده، ملقب‌به مجذوب‌علی‌شاه، فرزند صالح‌علی‌شاه و عموی علی تابنده، با توجه به عضویت او در دولت موقت و نهضت آزادی و سابقه‌ی شش‌ماهه‌ی زندان سیاسی او، این حساسیت‌ها مجدداً افزایش یافت. البته سیاست‌های ایذایی با روی کار آمدن دولت خاتمی کاسته شد، اما به‌محض به‌قدرت رسدن دولت احمدی‌نژاد، از بهمن‌ماه ۱۳۸۴، با حمایت همه‌جانبه‌ی دولت، روحانیت قم و نهاد رهبری، حرکتی سازمان‌یافته علیه همه‌ی جریان‌های رقیب مذهبی و سیاسی، به‌خصوص جریان‌های متشکل، آغاز شد که تخریب رسمی حسینیه‌ی طریقت گنابادی ازسوی دولت و نیروی انتظامی در قم، از جمله‌ی آن‌ها بود.

در تاریخ سیاسی ایران، برای نخستین‌بار بود که تخریب حسینیه اتفاق می‌افتاد و تنها یک حکومت مذهبی می‌توانست این کار را انجام دهد. در برابر روند این تخریب، اصلاح‌طلبان سکوت کردند و فقط مهدی کروبی به دفاع از آن‌ها برخاست و آیت‌الله منتظری نیز تنها روحانی بلند‌پایه‌ای بود که این اقدام را محکوم کرد. این تخریب که با هماهنگی علما و نهاد رهبری و دولت انجام شد، نشان از عزم نظام برای ریشه‌کن کردن و حذف کامل این جریان فکری داشت که حتی حاضر بودند حسینیه را نیز با بولدوزر تخریب و درویشان را دستگیر کنند. این روند ادامه پیدا کرد و به‌نظر می‌رسد نهاد رهبری و جریان علمای سنتی قم، متفقاً مایل‌به حذف این جریان هستند و هرکدام هم دلایل خاص خود را دارند.

تحریک این جریان که دو هفته پیش با انجام اقداماتی در برابر قطب معنوی این طریقت آغاز شد، این هدف را دنبال می‌کرد که بتواند با گسترش خشونت و از کنترل خارج کردن فضا، سرکوب همه‌جانبه‌ی آنها را مجدداً کلید بزنند و پروژه‌ی ناتمام قبلی را به‌اتمام برسانند.

 

ج - دلایل هراس روحانیت و نهادهای قدرت از طریقت گنابادی  

نهادهای قدرت و روحانیت، به دلایل مختلفی با طریقت گنابادی درتضادند:

۱- مسأله‌ی وقف:

از چالش‌های مهمی که روحانیت با طریقت گنابادی دارد و البته درمورد آن، سخنی مطرح نمی‌شود، ولی دارای اهمیت اقتصادی است و به منفعت علما ارتباط پیدا می‌کند، مسأله‌ی وقف است. علما می‌خواهند انحصار مسأله‌ی وقف را در دست خود داشته باشند. اما در طریقت گنابادی، ایمان افراد، برای نان و قدرت نیست و افراد ثروتمندی نیز در این طریقت وجود دارند که سخاوتمندانه بخشی از اموالشان را وقف امور عمومی برای خدمت به مردم و هم‌کیشان خود می‌کنند. روحانیت به‌هیچ‌عنوان نمی‌تواند این مسأله را بپذیرد و این، ازجمله مسائلی بود که در دوره‌ی حکومت محمدرضاشاه نیز از موارد مخالفت با رژیم شاه بود. با فساد روحانیت که حالا نماد عمومی پیدا کرده است، مسیر وقف می‌تواند به‌سمت چهره‌های مذهبی برود که توانسته‌اند اعتماد عمومی جامعه را جلب کنند.   

۲- قدرت بسیج و همبستگی  

ازجمله مواردی که روحانیت و نهاد رهبری می‌خواهد در روابط قدرت انحصار  آن را در دست داشته باشند، مسأله‌ی بسیج اجتماعی است؛ به این معنا که جریانات مختلف سیاسی و مذهبی، توانی برای بسیج نداشته باشند، چون این موضوع می‌تواند برای نظام، خطرساز شود. بسیج افراد معتقد که حاضر باشند برای اعتقاداتشان هزینه بپردازند، مهم‌ترین عنصری است که می‌تواند روحانیت را با رقیبی جدی مواجه کند؛ مضاف‌بر این‌که با فساد قدرت حاکم، از وزن نیروهای معتقد حاکم می‌کاهد و بر وزن نیروهایی که عمدتاً به‌دنبال منفعت خود می‌گردند، می‌افزاید.  

در این میان، جریان‌هایی که دارای تشکیلات مردمی‌اند، به‌شدت خطرناک محسوب می‌شوند و طریقت گنابادی توانسته همبستگی مستحکمی را درمیان هواداران سلسله‌ی خود ایجاد کند که رعب و سرکوب، نه‌تنها از وحدت آن‌ها نکاسته، بلکه آن را مستحکم‌تر هم کرده است.

۳- هدایت و نفوذ معنوی، عقیدتی و سیاسی

نهاد رهبری و روحانیت، اعم‌از بازیگران قدرت و حتی مخالفان قدرت حاکم، با نفوذ کاریزماتیک اقطاب دراویش، مشکل دارند و نسبت‌به نفوذ معنوی آن‌ها، به‌نوعی رشک می‌برند. این رشک و رقابت، در پوشش نگرانی از انحراف فکری جوانان و جامعه مطرح می‌شود و دائماً روحانیان طریقت گنابادی را به آن متهم می‌کنند. مهدی طائب، برادر حسین طائب، رییس سازمان اطلاعات سپاه و از اعضای قرارگاه عمار، اعضای طریقت‌های عرفانی را حتی جاسوس موساد و قدرت‌های خارجی خوانده است.

یکی‌از تجربه‌های ناگوار و دشوار  نظام جمهوری اسلامی ایران در این مورد، به تجربه‌ی آیت‌الله کاظمینی‌بروجردی بازمی‌گردد. بعد از گردهمایی‌های باشکوه هواداران او در سخنرانی‌های انتقادیش، در سال ۱۳۸۵، نهادهای امنیتی او را احضار کردند. با عدم مراجعه‌ی کاظمینی‌بروجردی به دادگاه، نیروهای امنیتی برای دستگیری او، به خانه‌اش مراجعه کردند، که هزار نفر از هوادارانش، ازجمله تعداد زیادی از زنان، با هرچه که به دستشان رسیده بود، به دفاع از منزل او برخاستند. به این ترتیب، کوشش‌های اولیه برای دستگیری او به جایی نرسید و در روزهای بعد، این کار را با قلع‌وقمع هوادارانش انجام دادند.

تجربه‌ی تجمع افراد مقابل منزل قطب طریقت گنابادی نیز تکراری از همین جنس بود که رابطه‌ی عنصر معنوی و عقیده و تولید مقاومت درمقابل سیاست نهادهای امنیتی را به‌نمایش گذاشت. این‌بار، درمورد هواداران طریقت گنابادی، این نیروها با رشادت بیشتری ایستاده بودند. ازسوی دیگر، با گسترش فضای رسانه‌ای و دیجیتالی و موبایل‌هایی که همچون چشم‌های جامعه درحال فعالیت‌‌اند، موضوع به خبر اصلی رسانه‌های جمعی تبدیل شد؛ امری که نهادهای امنیتی از آن احتراز داشتند. چالش نفوذ معنوی و عقیدتی که می‌تواند تکثیرکننده‌ی نیروهای مصمم و معتقد باشد، اکنون به‌شکل یک دل‌مشغولی برای نهادهای قدرت درآمده است که راه‌حل مؤثری نیز برای مقابله با آن ندارند و هرجا که بتوانند، واکنش تندی به آن نشان می‌دهند که اعدام کریم زرگر نیز از جمله‌ی آن‌هاست. از دست دادن قدرت هدایت معنوی، مذهبی و فکری جامعه، می‌تواند ناقوس زوال نهادهای قدرت را به‌صدا در آورد.

۴- هراس‌های رهبری و نهادهای قدرت درمورد مسأله‌ی جانشینی  

به‌نظر می‌رسد هدف حمله‌ی دوهفته پیش علیه منزل قطب دراویش گنابادی، تحریک کردن و به مقابله و درگیری کشانیدن آن‌ها بوده باشد. دراویش گنابادی، تشکل‌ قدرتمندی را تشکیل می‌دهند که ممکن است رهبری آینده را به‌چالش بکشاند و آن را به‌رسمیت نشناسند. رهبری فعلی جمهوری اسلامی ایران، تمایلی به وجود چنین تشکل‌هایی ندارد. با توجه به این‌که رهبر، مقامی مذهبی نیز  محسوب می‌شود، جریان‌های مذهبی و متشکلی که با او هماهنگ نباشند، در وضعیت کنونی که جامعه از شرایط ناراضی است، نظرشان طنین بیشتری در فضای سیاسی پیدا می‌کند.   

 

هـ - چالش‌های طریقت گنابادی  

واقعیت این است که طریقت گنابادی، اهدافی معنوی را دنبال می‌کند و نه تمایلی دارد که به بازی‌های سیاسی وارد شود، نه منفعتی در آن می‌بیند و نه مایل است روابط قطبی‌شده با سیستم سیاسی داشته باشد و سیستم، آن‌ها را دشمن بشمارد؛ زیرا اهداف دراویش که عشق خدمت به مردم، رفتار برادرانه با درویشان، بندگی خدا و محبت به قطب طریقت را دنبال می‌کنند، مستلزم فضای مسالمت‌آمیز و صلح‌جویانه است. طبیعی است که این جریان  که هم نمی‌خواهد وارد سیاست شود و هم می‌خواهد تابع قانون باشد و برای جمهوری اسلامی هم هیچ مشکلی ایجاد نمی‌کند، با وضعیت تهاجمی جریان حاکم سیاسی که قصد دارد آن‌ها را از مدار خارج کند، روبروست و آن‌ها را به تلاش برای بقا واداشته است. البته رهبر طریقت گنابادی، در اعلامیه‌ی اخیر خود، با هوشیاری سعی کرده است بهانه را از دست تندروها بگیرد. نورعلی تابنده، قطب طریقت از دراویش خواسته است که از خشونت پرهیز کنند و درپی فراخوان دراویش برای حضور در تهران، از آن‌ها خواست که به تهران نیایند. تابنده گفته است که اگر دراویش، نگران سلامتی اویند، حال او خوب است و جای هیچ‌گونه نگرانی نیست.

او همچنین با محکوم‌کردن اقدامات صورت‌گرفته که به کشته‌شدن برخی منجر شد، از دولت خواسته است تا دشمنی‌هایی را که موجب این درگیری‌های دردناک شده است، ازمیان جامعه بردارند. او همچنین برگزاری جلسات طریقت را در تهران، موقتاً تعطیل کرده است.

نورعلی تابنده می‌داند که در فضای خشونت‌بار، طریقت وارد روابط سیاسی می‌شود که برای آن امادگی ندارد و مهیا نیست و اوضاع نیز به‌سرعت می‌تواند از کنترل خارج شود. درعین‌حال، نهادهای امنیتی نیز با نفوذ دادن افراد با مواضع تند سیاسی و انجام اقدامات خشونت‌بار، مایل‌اند که تخریب سیاسی و معنوی چهره‌ی دراویش طریقت را فراهم کنند و زمینه‌ی حذف آن‌ها را کلید بزنند؛ امری که تاکنون چندان در آن موفق نبوده‌اند؛ اما حوادث اخیر و قتل مأموران انتظامی، نشان داد که با تحریک افراد خشمگین و مورد ظلم، باید واکنش‌هایی خشونت‌بار را انتظار داشت، که نتیجه‌ی آن، به‌نفع جریان‌های رادیکال نهادهای امنیتی و روحانیتی است که طریقت گنابادی را رقیب خود می‌پندارند. دولت روحانی نیز از این جریان، به‌شدت متضرر خواهد شد.

 

نتیجه‌گیری:

سیاست ریشه‌کن کردن و حذف رقبای سیاسی - ایدئولوژیک است که سودای انحصار قدرت سیاسی - مذهبی مولد آن است، جمهوری اسلامی را به اشتباه محاسباتی واداشته است. جریان‌های رادیکال درون نظام، فکر می‌کنند که آن‌ها هم می‌توانند همچون کسانی که سلطان‌محمد گنابادی، از اقطاب این طریقت را درون حوض باغچه‌ی متصل‌به خانه اش خفه کردند، قبل از تحول جانشینی در طریقت گنابادی و جانشینی در ساختار قدرت ایران، آن‌ها را در حوض سیاست ایران خفه سازند. طراحان این امر، به‌هیچ‌عنوان توجه ندارند که در وضعیت کنونی، گسل‌هایی را که خود قصد فعال‌شدن ندارند، نباید به حرکت درآورند؛ زیرا بیش از همه، نهادهای حاکم و نیز درنهایت، اقتصاد و امنیت ایران از آن متضرر خواهند شد. حرکت‌هایی که با چنین اشتباهات محاسباتی فاحشی انجام می‌شود، می‌تواند عاملان خود را در حوض سیاست ایران، از مدار خارج سازد.        

 

تازه چه خبر؟
گزارش‌های رسانه‌ای از مرگ شاهین ناصری، از شاهدان شکنجه نوید افکاری، در زندان تهران بزرگ خبر می‌دهند. منابع نزدیک به خانواده شاهین ناصری در گفت‌وگو با...More
طالبان اسامی شماری از افراد از جمله دو نفر از فرماندهان نظامی طالبان را که به سمت‌های مهم دولتی منصوب کرده است، اعلام کرد. به گفته ذبیح‌الله مجاهد،...More
حسن زرقانی دادستان مشهد از بازداشت شش متهم پرونده کودک‌ربایی در این شهر خبر داد و اعلام کرد که متهم اصلی پرونده هنوز دستگیر نشده وفراری است. زرقانی...More
پارلمان اروپا در قطعنامه‌ای اعلام کرد گروه شبه‌نظامی حزب‌الله لبنان که بارها وفاداری ایدئولوژیک قوی خود به جمهوری اسلامی را نشان داده، دولت لبنان را...More
ارتش سودان در بیانیه‌ای که از تلویزیون دولتی این کشور پخش شد، اعلام کرد تلاش برای کودتا را خنثی کرده و اوضاع تحت کنترل است. یک عضو شورای حکومتی سودان...More