انزوای سه ساله زرویی؛ بیپناهی اهالی فرهنگوهنر
ابوالفضل زرویی نصرآباد که نامی پرآوازه در طنز و طنزسرایی سه دهه اخیر ایران بهشمار میآمد، روز دهم آذرماه در اثر سکته قلبی در دفتر کارش در احمدآباد مستوفی درگذشت و پیکرش صبح روز دوشنبه از جلوی خانه هنرمندان ایران تشییع و در قطعه هنرمندان بهشت زهرا بهخاک سپرده شد.
همزمان با تشییع پیکر او نکاتی گفته شد که تا حدودی پرده از خانهنشینی، سکوت و انزوای چند سال پایانی عمر او بر میدارد و نیز ابهاماتی ایجاد میکند.
شهرام شکیبا که مجری شبهای شعر طنز «در حلقه رندان» حوزه هنری است، اجرای مراسم تشییع همکار و دوستش را برعهده داشت. «در حلقه رندان» محفلی بود که ابوالفضل زرویی پایهگذاریاش کرده بود. به گفته شهرام شکیبا «اگر در سه سال گذشته هر کدام از ما حاضران در خانهاش را میزدیم، او سه سال تنها نبود و نیازی نبود که بالای سر خود این شعر را بزند: مرا ز روز قیامت غمی که هست این است/ که روی مردم عالم دوباره باید دید».
شکیبا همچنین با بیان این نکته که «او تا آخرین لحظه در حوزه هنری کار میکرد و اتفاقاتی در شان او شکل میگرفت» به موضوعی اشاره کرد که بر ابهامها درمورد همکاری زرویی با حوزه هنری افزود. به گفته او «زرویی هیچ وابستگی سازمانی نداشت. بعد از آن که او رفت، آمدند و کردند آنچه نباید میکردند.»
بر اساس فیلمی چند دقیقهای از زرویی که روی سایت آپارات موجود است، آخرین حضور زرویی در تالار اندیشه حوزه هنری به شعرخوانی او برای ابوالفضل (قهرمان حماسه کربلا و همنام او) بازمیگردد که در برنامه «شب شعر عاشورایی رندان تشنه لب» در هشتم مهرماه ۱۳۹۷ آن را خواند و این نشان میدهد او با حوزه هنری ارتباط داشت. چهره تکیده او و نیز عصایی که بههمراه داشت، از اوضاع جسمی وخیم او خبر میداد. زرویی سه سال قبل تحت عمل جراحی قرار گرفت و گفته میشد بهشدت سیگاری بود و بنا بر روایت آقای شکیبا «اتفاقی که برای جسم زرویی افتاد، شاید خودخواسته بود. خودش میخواست تیشه به ریشه قامتش بزند».
نسبت زرویی با فرهنگستان زبان و ادب فارسی چه بود؟
در مراسم تشییع او علی موسوی گرمارودی، ناصر فیض و ساعد باقری صحبت و هر سه بر دانش ادبی و خلاقیت او در زمینه طنز و مسائل ادبی تاکید کردند و حتی موسوی گرمارودی او را یکی از نقیضهپردازان بینظیر لقب داد.
غلامعلی حداد عادل بهعنوان دبیر فرهنگستان زبان و ادب فارسی، سخنران بعدی این مراسم بود که گفت: «زرویی در کمتر از یک عمر پنجاهساله، خودش را بهعنوان چهرهای موثر و ماندگار در ادب فارسی تثبیت کرد.» اما از اینکه فرهنگستان از دانش ادبی و حتی پژوهشهای این چهره بهزعم او «ماندگار ادبیات فارسی» چه بهرهای به عمل آورده، سخنی بهمیان نیاورد.
در مراجعه به سایت فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز نه در میان اعضای پیوسته و نه در اعضای وابسته و حتی گروههای تخصصی، نامی از ابوالفضل زرویی نصرآباد نیست و تقریبا میتوان گفت بهجز هوشنگ مرادی کرمانی که در برخی از داستانهایش رگههایی از طنز وجود دارد، هیچ نام و نشانی از طنز در این نهاد عریض و طویل و فربه وجود ندارد و مشخص نیست که چرا فرهنگستان زبان و ادب فارسی نباید یک کرسی در زمینه طنز داشته باشد؟
انتقادات تند شجاعی از مسئولان و مدیران
اما در میان کسانی که بعد از مرگ زرویی سخن گفتند و مصاحبه کردند، سیدمهدی شجاعی جایگاهی ویژهتر دارد. او در یادداشتی، از مرگ زرویی بهعنوان «رحلت غریبانه» یاد کرد و مسئولان و مدیران فرهنگی در تمامی سطوح را به باد انتقاد گرفت و نوشت: «عرصه فرهنگ و ادب و هنر در کشور ما بیصاحبترین است و هیچ قوه تمیز و تشخیصی که لعل و گوهر را از خزف بازشناسد و قدر بداند، در هیچ سطحی از مدیران و مسئولان وجود ندارد».
سیدمهدی شجاعی که در مراسم تشییع هم حضور داشت، بعد از ماجرای انتخابات سال ۸۸ در جرگه منتقدان سرسخت جریان هسته سخت قدرت قرار گرفت و از جهاتی در سالیان اخیر بیشترین رابطه را با زرویی داشت. چند کتاب اخیر زرویی هم ازسوی انتشارات سیدمهدی شجاعی به نام انتشارات نیستان به بازار کتاب عرضه شد.
شجاعی همچنین مقامها و مسئولان را دارای کمترین دغدغه نسبتبه اهالی فرهنگ و هنر دانست و متهمشان کرد که «در رحلت مظلومانه این شخصیت بیبدیل عرصه ادب» همه آنها مسئولاند و «باید در هر دو جهان پاسخگوی بیتوجهی و سهلانگاری و بیرحمی خود باشند».
او با اشاره به بیپناهی اصحاب فرهنگ و هنر، مسئولان و مدیران فرهنگی را مورد خطاب قرار داد که «حق ندارند ابراز تاثر و تاسف کنند و پیام تسلیت بدهند و برای خود کسب آبرو کنند؛ کسانی که از وضعیت و شرایط این عزیز خبر داشتند و هیچکدام هیچ قدمی برنداشتند. همان بهتر که ما را با غم خود رها کنند و به کار و بار خود بپردازند».ابوالفضل زرویی شخصیتی بود با تمایلات و دغدغههایی مذهبی که برخی آثار اخیرش نیز بر این نکته مهر تایید میزند. در آخرین مصاحبه منتشر شده از او روی وبسایت آیتالله خامنهای، این طنزپرداز بر وجه شعرشناسی و ادبی رهبر جمهوری اسلامی ایران، مهر تایید زده است. اما این موضوع که چنین فرد با استعدادی با گرایشاتی که مقبول حکومت جمهوری اسلامی محسوب میشود، چرا باید در انزوا و به قول مهدی شجاعی «بیپناهی» بمیرد، از جمله اسراری است که شاید در آینده نه چندان دور، رمزگشایی شود.