آیا جمهوری اسلامی به دنبال نابودی اسرائیل است؟
محمدجواد ظریف در اظهارنظری شگفتانگیز، در مصاحبه با نشریهای فرانسوی، از اساس منکر آن شد که کسی در ایران گفته باشد میخواهد اسرائیل را نابود کند. او تا آنجا صراحت به خرج داد که گفت: «ما چه موقع گفتیم که اسرائیل را نابود میکنیم؟ فقط یک نفر را پیدا کنید و به ما نشان دهید که این حرف را زده باشد.»
در حالیکه شعار محو اسرائیل از آغاز از زبان شخص آیتالله خمینی شنیده شده بود و رهبر کنونی جمهوری اسلامی ایران نیز آن را بارها تایید کرده است و سپاه پاسداران موشکی را با شعار محو اسرائیل آزمایش کرده بود که به عبری این شعار بر بدنهاش نوشته شده بود، چرا ظریف باید منکر چنین حقیقتی شود؟ آیا او دروغ میگوید یا پرده از راز مگو برداشته است؟
روشن است که انتساب دروغگویی به ظریف در انکار چنان حقیقت عریانی سادهترین پاسخ به پرسش بالاست. بهراحتی میتوان گفت که او دروغ میگوید و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران محو اسرائیل بوده و است و خواهد بود. دلیل اینکه او دروغ میگوید و سیاست خارجی جمهوری اسلامی درباره محو اسرائیل تغییر نکرده دو چیز است: یکی اینکه چنان ادعایی را جز ظریف هیچیک از مقامات جمهوری اسلامی بر زبان نیاورده است، ثانیا او این اظهارات جستهوگریخته را فقط در گفتوگو با رسانههای خارجی، نه داخلی، هنگامیکه درباره اراده کشوری بر نابودی کشور دیگر مورد پرسش قرار میگیرد، بر زبان میآورد. به عبارت دیگر، اولا چرا مشابه چنین اظهاراتی را از دیگر مقامات نظام نمیشنویم و ثانیا چرا او هرگز داخل کشور چنین ادعایی را بر زبان نمیآورد؟
با این حساب، انکار نچسب ظریف صرفا پاک کردن صورت مساله از اذهان خارجیهاست وگرنه هیچ چیز تغییر نکرده است.
پاسخ فوق بیدرنگ پاسخ درستی است. نمیتوان باور داشت سیاست چهل ساله جمهوری اسلامی ایران صرفا به ادعای کوچک یک وزیر خارجه، آن هم در یک رسانه خارجی، تغییر کرده باشد. چنان باوری سادهاندیشی و سادهلوحانه است. اما در عین حال، چنان پاسخی پرسش بزرگی را مطرح میسازد: اگر ظریف راسا دروغی گفته که تحریف مواضع بنیانگذار جمهوری اسلامی و مغایر با مواضع رهبر کنونی است، چرا با او برخورد نمیشود؟ آیا سکوت نظام علامت رضایت است؟
این دقیقا نکته کانونی است که موجب میشود پاسخ دیگری نیز مطرح شود و آن اینکه برخی لایههای جمهوری اسلامی دانستهاند که اساسا شعار محو اسرائیل سیاستی مخرب و هزینهساز است. پس ناگزیر یک روز و یک نفر باید پرده از این حقیقت بردارد.
به عبارت دیگر، مگر خامنهای موضوع «محو کردن» اسرائیل را به «محو شدن» اسرائیل از طریق رفراندوم تقلیل نداده است؟ او یک بار گفته بود که «این [خشونت] واقعیت رژیم صهیونیستی علاجی ندارد جز «از بین رفتن» این رژیم. [اما] از بین رفتن رژیم صهیونیستی هم بههیچ وجه به معناى قتلعام کردن مردم یهودی در آن منطقه نیست. یعنی این منطقى که امام بزرگوار مطرح کردند که «اسرائیل باید از بین برود» یک منطق انسانی است؛ ما سازوکار عملى آن را هم به دنیا ارائه کردیم... ما گفتیم از این مردمی که در این منطقه زندگی میکنند و اهل اینجا هستند... یک نظرخواهى بشود، یعنى یک رفراندومى انجام بگیرد، رژیم حاکم بر این منطقه را رفراندم معین کند. مردم معین کنند؛ معناى از بین رفتن رژیم صهیونیستى یعنى این.» چنانچه مشاهده میشود در این سازوکار مساله حذف فیزیکی اسرائیل و قتلعام اسرئیلیها مطرح نیست، بلکه راهحل مراجعه به رفراندوم برای تعیین نظام سیاسی سرتاسر آن سرزمین است.
به عبارت دیگر، پیشفرض این ادعا آن است که جمهوری اسلامی ایران اسرائیل را در مرزهای پیش از ۱۹۶۷به رسمیت شناخته است. به عبارت دیگر، موضع حقوقی دولت جمهوری اسلامی «عینا» موضع دولت خودگردان فلسطین است، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر. شرح این مدعا آن است که محمود عباس، رییس تشکیلات خودگردان فلسطین، در ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲، دقیقا در شصتوپنجمین سالروز تاسیس دولت اسرائیل در تاریخ ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ که مجمع عمومی به قطعنامه تاسیس اسرائیل در کنار دولت فلسطین رای داده بود، روزی که کشورهای عربی آن را «روز نکبت» مینامند، قطعنامهای را از تصویب اکثریت اعضای مجمع عمومی گذراند که بنا بر آن، وضعیت حقوقی تشکیلات خودگردان فلسطین به «دولت غیرعضو» سازمان ملل ارتقا یافت. در این قطعنامه، دولت خودگردان پذیرفت که دولت فلسطین را در محدوده جغرافیایی سال ۱۹۶۷ به بعد، یعنی ۲۲ درصد از فلسطین تاریخی، بنیان نهد و از ۷۸ درصد اراضی دیگر که قلمروی اسرائیل است صرفنظر کند. محمود عباس در نطق خود برای ترغیب اعضا به دادن رای مثبت به این قطعنامه، ذرهای تردید باقی نگذاشت که مدل او مدل دو دولت اسرائیل و فلسطین در کنار هم است. او گفت: «مدل دو دولت یعنی برپایی دولت فلسطین در کنار دولت اسرائیل، روح و جوهر پیمان تاریخی اسلو است؛ پیمانی که ملت فلسطین پذیرفت دولت خود را فقط در ۲۲ درصد از فلسطین تاریخی بنا نهد… ما در این تلاشمان، سلب مشروعیت دولت مستقر اسرائیل را منظور نداریم، بلکه منظورمان برپایی دولتی فلسطینی است که باید تاسیس شود...»
قطعنامه پیشنهادی محمود عباس، با چنین صراحتی مبنی بر شناسایی اسرائیل در مرزهای پیش از سال ۱۹۶۷، با رای ۱۳۸ کشور جهان از جمله جمهوری اسلامی ایران از تصویب مجمع عمومی گذشت. جالب اینکه بدانیم ایران نه تنها به قطعنامه مزبور رای مثبت داد، بلکه بهعنوان رییس دورهای جنبش عدم تعهد به کلیه اعضای جنبش توصیه کرد آنها نیز با رای مثبت خود مدل دو دولت عربی و عبری را مورد تصویب قرار دهند.
با این توضیح، جمهوری اسلامی ایران از نظر حقوقی اسرائیل را پیشتر به صورت دفاکتو (در عمل) به رسمیت شناخته است و ظریف بهرغم اینکه حقیقتی عریان را درباره مواضع بنیانگذار جمهوری اسلامی به دروغ تکذیب میکند، اما حقیقتی را نیز پنهانی آشکار میکند و آن اینکه سیاست خارجی جمهوری اسلامی دچار تغییراتی شده است، که او دارد از آن پرده برمیدارد.
اینک در آستانه چهل ساله شدن جمهوری اسلامی، پرسش این است که آیا ظریف جرات دارد آنچه را در خارج بهصورت کوتاه و گذرا با رسانهای خارجی مطرح میکند، در داخل نیز بر مردم مکشوف کند؟